مهدي مهدي ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

مهدی جون معجزه ای از سوی خدا

گفتن کلمات

سلام پسملی مامان خوبی ماهم، الهی مامان فدات بشه این روزا کلمات رو با لحن کودکانه ات می گی خیلی لذت بخشه وقتی این کلمات رو می شنوم مثلا : گوشی = گیشی خاله= خَله ماشین= مَشین عرشیا( اسم پسرخالت)= عشیا جمله ای که گاهی اوقات  می گی اینه: مامایی مامایی اِه اِه بابایی یا می گی: بابایی بابایی ، وقتی بابایی می گه چیه پسرم: آروم سرتو می ندازی پایین می گی پارک الهی من فدای حرف زدنت بشم بعد بابایی مجبور می شه ببردت پارک ...
24 مرداد 1394

شیطنت های مهدی جون

هفته پیش که خونه خاله ندا اینا بودیم خیلی بازی کردی فقط هم ماشین های عرشیا جون رو می گرفتی می گفتی مَشین ببین کجا نشستی اینجا هم داری تو حیاط مجتمع مون خودت تنها می ری عکس با محمدعرفان جون(همسایه مون) پسرم اون بالا چکار می کنی .... غذا خوردن با شیطونی آتیش بازی پسرم خطرناکه ...
21 مرداد 1394

چالوس

عکس قشنگ از پسرم در خیابان خونه دایی جون اینا مهدی و نیکی عزیزم  تو ماشین برقی کیان جون( پسر دایی جون) ...
21 مرداد 1394

رودخونه

عکس هایی از رود خونه که با خاله ندا رفتیم وقتی بابایی شما رو برد تو آب اصلا بیرون نمی اومدی گریه می کردی جیغ می کشیدی  حتی دست بابایی رو هم گاز می گرفتی عکساتو ببین در حال مبارزه با بابایی خلاصه موفق شدی   ...
21 مرداد 1394

چایی

وروجک مامان سلام خوبی پسرم الهی همیشه سالم باشی و شاد . چند روز پیش بود که مامان برات یک استکان چای خیلی کمرنگ ریختم یکی برای شما و یکی برای آجی جون (نیکی) اما شما گریه می کردی مال نیکی جون رو هم می گرفتی ببین جلوی خودت چند تا فنجون جمع کردی...................... ...
21 مرداد 1394